در یادداشت مجتبی زارعی عضو هیات علمی دانشگاه تربیت مدرس آمده است:

عبدالکریم سروش را می‌شناسیم ؛فعال دهه ۵۰ که عضو کمیته ویژه ستاد انقلاب فرهنگی ، مجذوب امام خمینی و از تلاشگران سرسخت اسلامی شدن دانشگاه در دهه ۶۰ بود ! در دهه ۷۰ اما علیه سیاست دین و فقه اجتماعی و سیاسی وارد جدل وتخاصم شد ، در حلقه کیان دوگانه تصنعی مدیریت علمی و مدیریت فقهی را ساخت و این برساخته را وارد ادبیات سیاسی کرد ، دین به عنوان‌ یک مکتب را به یک ساحت آنهم فقه فردی تقلیل و چنین دینی را برای اداره انسان و دنیا ناکارآمد اعلام کرد ؛ شگفتا که اما ۳۲ سال است کسی بیاد ندارد او حتی از یک اختراع و کشف علمی دانشمندان ایران و دانشگاهیان وطن خوشحال شده باشد ؛ بر عکس ذهنیت او دستگاه معرفتی ولایت فقیه پیشتازترین حامی دانشمندان ، توسعه آزمایشگاهها ، پیشرفتگی علوم و فنون نوین در ایران اخیر شد او اما در تولید بیانیه ، سخنرانی و میتینگ ها علیه اسلامی شدن نظام سیاسی حدی نگه نداشت و در بسط سکولاریسم و نفی اسلام سیاسی و برچسب استبداد به ولایت فقیه هرچه خواست در آزادی کامل بر زبان و کاغذ آورد ؛ قرآن را وحی ندانسته و نوعی تجربه شخصی نبوی اعلام کرد و حالا بعد از سی سال از تکرار ترجمه ی تجربه پروتستانتیسم اروپا برای کشورهای اسلامی بخصوص سرزمین ایران به عنوان زیست بوم تجدید حیات تمدنی دین خاتم ، می گوید همین حرف ها و لوتری بازی ها و این مخالف خوانی ها را در کالیفرنیا در ۱۷۰۰ بیت به شعر و نظم در آورده است ! باید گفت آقای سروش! اشکال ازصنعت خطابه و جدل های “منثور” تان نبود که حالا همان در لباس “منظوم” کارگر اُفتد خیر! اشکال در مبادی معرفت شناختی و ماده ی تحلیل شماست؛ وضعی تقلیدی که شما کماکان و با تعصب ، تجربه ی مدرن شدن غرب مسیحی در برابر ارباب تفتیش عقاید کلیسایی را با گوهر و تجربه دین اجتماعی و فطرت گرای محمدی و حکمت مدنی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام یکسان می پندارید! یادآوری می کنیم شما و آقای دکتر بشیریه پروژه هایی جداگانه اما با هدف واحد فلسفی و جامعه شناختی قیام علیه نظام دینی را هم زمان شروع کردید.
، بشیریه اما بعد از سی سال به صراحت گفت اشتباه کرده و بی توجه به مختصات جامعه ایران به نظریه پردازی می پرداخت از این رو به تآلیف کتاب احیای علوم سیاسی روی آورد و اعتراف کرد که باید بجای انگاره های ایدئولوژیک پوزیتیویستی به حکمت روی آورد ؛ اما تو کماکان در فرمالیسم مدرن شدن متوقف و اینک با مآیوس شدن از نثر و خطابه دست به دامان شعر شدی آنهم در تنهایی های کشنده کالیفرنیا ! آقای سروش! تکرار از عُقلا مذموم است ! نثر و نظم فرقی نمی کند ! مشکل این است که از شب نامه های کالیفرنیا در برابر آفتاب تابان ایران اسلامی کاری ساخته نیست ! بدتر اینکه ایرانیان پیامبری شاعر از کالیفرنیا را به رسالت نمی پذیرند !

 

0 پاسخ

دیدگاه خود را ثبت کنید

تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟
در گفتگو ها شرکت کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.